شرب زرکشیده
ادبی،ورزشی،مطالب جالب
پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:, :: 11:16 :: نويسنده : محمد
یک شب آتش در نیستانی فتاد .... سوخت چون عشقی که بر جانی فتادشعله تا سرگرم کار خویش شد......هر نی ای شمع مزار خویش شدنی به آتش گفت:کاین آشوب چیست؟…..مرتورازین سوختن مطلوب چیست؟گفت آتش بی سبب نفروختم ......دعوی بی معنی ات را سوختمزانکه می گفتی نیم با صد نمود ......همچنان در بند خود بودی که بودمرد را دردی اگر باشد خوش است .....درد بی دردی علاجش آتش استنظرات شما عزیزان:
salam karet kheyli khobe b manam sar bezan montazeretam
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
|